۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

تعریف و تمجید‌های فریبنده انسانها را به گمراهی میکشاند


تعریف و تمجید‌های فریبنده انسانها را به گمراهی میکشاند
گو اینکه هر انسانی‌ نیاز به تعریف و تمجید دارد، ولی‌ اگر این تعریف و تمجیدها از حد متعادل خود بگذرد و بصورت چاپلوسی در آید انسان را به گمراهی میکشاند.
اکثر افراد هنگامی که مورد ستایش قرار میگیرند بررسی نمیکنند که آیا درجه این ستایشها با کاری که انجام داده‌اند همخوانی دارد یا نه و با تمام وجود به این ستایش‌ها دل‌ می‌‌بندند.
اما اشکال کار در اینجاست که پس از مدتی‌ به این ستایشهای افراطی عادت کرده و تمام مدت دنبال کسانی می‌‌افتند که بازار چاپلوسی را اداره می‌‌کنند و از آنها طلب محصول مورد نیاز خود را دارند. 
آنها در حقیقت با دو دست خود قرار داد بردگی خود را امضا کرده‌اند.  البته این یک قراد داد دو طرفه است که در یک طرف تمجید کننده و در طرف دیگر تمجید شونده قرار دارد.
تعریف و تمجید‌های مبالغه آمیز داد و ستدی است که هر دو طرف باید خواسته‌های همدیگر را بر آورده نمایند.
وابستگی به این نوع تعریف و تمجید ها چنان در وجود افراد نیازمند نفوذ می‌کند که حاضرند تمام عقل و منطق خود را به شخص، سازمان، فرقه و هر نهادی که به آن وابسته هستند تقدیم کنند.
اینگونه افراد خیال میکنند که با این کار امنیت آینده خود را بدست آورده و اجازه میدهند که اربابانی که خود ساخته اند در کلیه شئون زندگی‌ آنها دخالت کنند.
اما سوال اساسی‌ در این است که چگونه خیلی‌ از اشخاص، مجذوب این تعریف و تمجید‌های بی‌ مرز و پیکر شده و به آنها معتاد میشوند.
اگر به زمان بچگی‌ بر گردیم، به خاطر می‌آوریم که پدر و مادر‌ها برای کنترل فرزندان خود از دو وسیله مهم که کار برد اساسی هم داشت استفاده میکردند یکی‌ ستایش و دیگری نکوهش.
زمانی‌ که بچه مطیع بود، مورد ستایش و زمانی‌ که از دستورات سر پیچی‌ میکرد مورد نکوهش قرار می‌گرفت.
شیوه‌های گوناگون برای این ستایش‌ها بکار میبردند که به اختصار به آنها اشاره می‌‌کنیم.

۱- ستایش مبهم
مثلا بچه کاری را انجام داده و آن را به پدر و یا مادر خود نشان میدهد و آنها نگاهی‌ سریع به کار او انداخته و می‌‌گویند «بسیار عالی‌ است، آفرین!». خوب این نوع تحسین بسیار کلی‌ و مبهم است و بچه نمیداند که کجای کار او مورد ستایش قرار گرفته است.

۲- ستایش افراطی
بچه  یک نقاشی کشیده و به  والدین خود نشان میدهد ،آنها میگویند: «آفرین! ما تا حالا نقاشی به این زیبایی ندیده‌ایم، تو بهترین هستی‌». اگرچه این نوع تمجید‌های افراطی میتواند به صورت ظاهر مورد استقبال بچه قرار گیرد، اما در او اضطرابی بوجود آورد که باید تمام کارهای او بهترین باشد چرا که در غیر این صورت او به عقب رفته و برایش یک شکست است.

۳- ستایش دائمی
بچه هر کاری بکند مورد ستایش قرار می‌‌گیرد، این جاست که بچه به تحسین و تمجید دائمی معتاد میشود و در بزرگ سالی‌ هم این اعتیاد را به دنبال خود می‌‌کشاند و مدام دست گدایی برای شنیدن تعریف و تمجید دراز خواهد کرد.
اگر برای انجام کاری مورد ستایش قرار نگیرد تبدیل به فردی افسرده و غمگین خواهد شد.
این سه نوع ستایش که به آن اشاره شد به طریقی اثرات منفی‌ بر روی بچه‌ها میگذارد که این اثرات جای پای خود را در بزرگ سالی‌ بجای خواهد گذاشت.
اما یک نوع تحسین هم وجود دارد که دقیق  و مشخص می‌‌باشد و در رابطه مستقیم با کاری است که انجام گرفته است.
فرض کنید فرزند شما اتاق خود را مراتب کرده اگر به او بگویید « آفرین بچه خوب» بجای اینکه در باره کار او قضاوت کنید، در باره شخص او قضاوت کرده‌اید. یعنی‌ اگر او اتاقش را مراتب نمیکرد بچه بدی بود.
اما اگر او را در مورد کارش مورد تحسین قرار دهید و به طور مثال بگویید: «فرزندم کار بسیار خوبی‌ انجام داده‌ای چون نتیجه مرتب کردن اتاقت این است که حالا هر چه که میخواهی‌ در اتاقت پیدا کنی‌ زود تر و سریع تر پیدا خواهی‌ کرد‌.»
هر چه ستایش و تحسین کردن مشخص تر و در رابطه با نتیجه کار انجام گرفته باشد ارزش تحسین برای بچه‌ها بالاتر خواهد بود و به آنها امکان میدهد تا با اتکا به خویش از اعتماد و حرمت نفس والاتری بر خوردار باشند.
آنها خواهند توانست افرادی مستقل و به دور از نگرانی از قضاوت این و آن به زندگی‌ خود ادامه دهند و در بزرگ سالی‌ خود را از قید و بند تعریف و تمجید‌های افراط گرایانه رها سازند.

همخوابگی با همسر خود که می دانید او راضی نیست تجاوز محسوب میشود و تجاوز به عنف است.

همخوابگی با همسر خود که می دانید او راضی نیست تجاوز محسوب میشود و تجاوز به عنف است.


درباره تجاوز به عنف از چند زاویه ی مختلف باید تجاوز را مورد بررسی قرار بدهیم با تابلو زیر مواجه میشویم.
سلب آزادی فردی زنان تجاوز است این کار را بکن این کار را نکن تجاوز آشکار به حقوق فردی و آزادی فردی این انسانها میباشد.
1
همخوابگی با همسر بدون اینک ایشان راضی باشد و مجبور نمودن ایشان تجاوز به عنف محسوب میشود.
یعنی اگر همسر شما راضی نبا
شد که با شما سکس بکند و شما بر ویی فشار بیاورید و ویی را مجبور به تن دادن به خواست شما تجاوز به عنف محسوب میشود و جرم دارد.
اگر شما همسرتان را مجبور کنید به کاری این جرم محسوب میشود .
از نظر روانشناسی نگاه کردن به زنان به هیچ عنوان تجاوز محسوب نمیشود و تازه زنان را خوشحال میکند که آنها زیبا هستند به این خاطر مردان به آنها نگاه میکنند اگر این نگاه به عمل و یا رفتار فیزیکی تبدیل نشود جرم نیست اما اگر کسی بخواهد بدن زنی را لمس کند بدون اینکه ویی راضی باشد تجاوز محسوب میشود و مردانی که دست به این عمل قبیح میزنند باید مجازات بشوند.
همخوابگی با همسر خود که می دانید او راضی نیست تجاوز محسوب میشود و تجاوز به عنف است.
.نصف ارثیه نصف حق طلاق نداشتن نداشتن مهد کودک برای زنان کارگر ....ای مردهای کور خرافاتی که از زاویه ی مذهبی به زنان نگاه میکنند خودش تجاوز است.
هر کاری در باره زنان اجباری باشد تجاوز محسوب میشود حتی اگر زنی را مجبور کنید که باید حتما روسری به پوشد و یا چادر به پوشد خودش نوعی تجاوز به حریم خصوصی فردی ایشان محسوب میشودو مردانی که دست به این عمل میزنند مجرم شناخته میشوند.
ایراد گرفتن بیش از حد خود نوعی تجاوز به آزادی زنان میباشد که مردانی دست به این کارها میزنند مجرم شناخته میشوند.
به توهین یا تمجید وی از سر قصد تجاوز است
متلک گفتن به زنان خودش نوعی تجاوز است چرا چون این کتلک بر روح وروان زنان تاثیر میگذارد و جرم مخسوب میشود اگر مردی دست به چنین کاری بزند.
استفاده از منشی زن زیبا برای تسلط تجاوز است و سواستفاده جنسی از این زنان مجبور نودن آنها به خاطر ماندن در سر کارشان تجاوز به عنف میباشد.
تجاوز به زنان تنها در آنچه در مغز مرد حک شده نیست که بر خود می بالی متجاوز نیستی
فکر زن را به مسخره گرفتن خودش تجاوز است از نظر و نگاه انسانی.
در حال حاظر دولت و سران بیمار رژیم جنون اسلامی ایران به طور روزانه به حریم خصوصی زنان و به حقوق اولیه ی زنان و به آزادیهای فردی زنان به اضافه تجاوز به عنف در درون زندانهای این رژیم به زنان علی خامنه ای معروف به علی گدا بی مخ و سران دیگر این نظام عقبمانده کوتاه فگر در ردیف متجاوزین قرار گرفته اند و باید به خاطر این تجاوزات به دادگاه های بین المللی کشانده بشوند.
با تشکر ساموئیل کرماشانی

/////////////////////

مقاله روانشناسی حاضر در باره تفاوت رهبران جریانهای کردستانی و ایرانی میباشد خود را مدافع ملت دانسته اند اما بیشتر برای بدست آوردن ثروت و مال بوده مبارزه آنها تا برای آزادی و دموکراسی باشد




مقاله روانشناسی حاضر 



در باره تفاوت رهبران جریانهای کردستانی و ایرانی  میباشد خود را مدافع ملت دانسته اند اما بیشتر برای بدست آوردن ثروت و مال بوده مبارزه آنها تا برای آزادی و دموکراسی باشدو  این مقاله در باره علوم رفتاری و عملکرد و چه کسی صاحب یک اراده ملی بوده و چه کسانی دارای چنین نبوده اند و بیشتر برای بدست آوردن ثروت و مال بنام آزادی ملت کرد دست به فریبکاری زده وخود را مدافع ملت کرد دانسته اند توضیح میدهم.

این را توصیح بدهم من نه طرفدار حزب کارگران هستم و نه عضوشان آنچه منتشر میکنم بر اساس روانشناسی میباشد و علوم رفتاری رهبران جریانهای در کردستان و من دشمن هیچ جریانی هم نیستم و این یک ارزیابی و علوم
 رفتاری و عملکرد این رهبران با سبک خودشان میباشد.
مقاله روانشناسی من در آینده در باره تفاوتهای رهبران کرد میباشد و کدام یک
 از این رهبران واقعا با اراده بوده اند و بیشتر همه چیز خویش را فدای ملت کرد نموده اند از نظر روانشناسی عبدالله اوجلان مهمترین رهبری میباشد در تاریخ کردستان نه دارای ثروت بوده و نه دنبال آن بوده است بلکه همه چیز خویش را فدای ملتش نموده است
من بر اساس تحقیقاتی که نموده ام دو نفر بعنوان کسانی که دلسوز واقعی ملت کرد بوده اند ازشون نام میبرم شاید کسی تابحال این را 
نداسته باشد و یا درباره اش فکر نکرده باشد.
من شخصا با آپو دوبار دیدار کرده ام او فردی بود با توان که با تمام وجودش به باورهای خویش و به راهی که انتخاب نموده است باور عمیقی داشت که خیلی من را تحت تاثیر قرار داد این انسان خوش اخلاق شوخی باز و خیلی خصلتهای شیرین و باور نکردنی در وجود ایشان وجود دارد که خیلی کمیاب است در کردستان.
واقعا فیلسوف و دانشمند است.
و شخصیت اوجالان یک شخصیت سالم و مستحکم با ایمان و پاک و راستگو و درستکار است.
 عبدالله اوجالان کسی بود که تجربیات همه نابسامنیهای اجتماعی و سیاسی کردستان درک میکرد و خود شخصا فقیری و نداری و گرسنگی را تجربه نموده بود بنابر این باید اوجالان بعنوان فیلسوف و دانشمند ملت کرد و یک اندیشمند بزرگ در خاورمیانه به  باید شخصیت ایشان اعتراف بشود چرا چون اگر کتابهای ایشان را بخوانید او هیچ چیزی را در باره درد ورنج ملت کرد در هر چهار بخش کردستان فراموش نه نموده است و استادانه و فیلسوفانه به آنها اشاره نموده است او کسی است که از درون جامعه کرد برخواسته بود بنابر این بر همه نابسمانیهای اجتماعی و سیاسی و صنفی و اقتصادی کردستان اشراف داشتند و خود شخصا این دردها و این رنجها همان تبعیض ملی و گرسنگی و نداری و فقیری میباشد با گوشت و پوست خویش لمس نموده بود.
1 عبدالله اوجالان رهبر حزب کارگران کردستان که بعنوان ماندلای کردستان و مرد آهنین شناخته شده است در بین کردها عبدالله اوجالان در طی دوران اسارتش نشانداد واقعا مردی آهنین است و با اراده ی فولادین در برابر دشمن مقاومت نموده و میکند و عبدالله اوجالان بر خلاف پول و مقام پرستان دیگر کرد اگر ثورتی از خود داشت رسانهای دولتی ترک دست به پروپاگنده و ایشان را آماج تبلیغاتی خویش قرار میدادند بنابر این من با تمام وجودم به این انسان باور دارم که به هیچ عنوان برای بدست آوردن ثروت و مال مبارزه نه نموده است بلکه برای دنیای بهتر و زندگی بهتر و این را فراموش نکنیم رهبر ملت کرد عبدالله اوجالان بود که تفکر استقلال طلبانه در میان جوانان ملت کرد گسترش بخشید و توانست ملت کرد در هر چهار بخش کردستان بیدار کند.
 و عبدالله اوجالان به هیچ عنوان هیچ ثروتی از خود که مال شخص خودش باشد ندارد و نداشته است بلکه ثروت رهبر ملت کرد حزب کراگران کردستان و گسترش تفکر آزادیخواهی و و بیداری در بین جوانان ملت کرد میباشد این ثروت عظیم را نثار ملتش نمود و این جای افتخار است برای همه جوانان ملت کرد.
]]]
2 فواد سلطانی رهبر و بنیان گذار کومه له را بعنوان افرادی که همه سرمایه ی خویش را فدای ملتشان نموده اند و خود شخصا هیچ سرمایه ای نداشته اند  ازشون در تاریخ نامبرده میشود  این تحقیق در باره کسانی که با آنها بوده و حتی مخالفشان بوده اند گفتگو کرده ام  این را بدست آورده ام که مصطفی سلطانی کسی بوده حتا هیچ ثروتی از خود نداشته است و با تمام وجودش همه چیز خویش را فدای ملتش کرده بود کسی با تمام وجود رها شده از قید و بندهای کور اجتماعی و با تمام قوا با این در جنگ بود برای دنیای بهتر و زندگی بهتر برای ملتش.
 اما کسانی که بعد از شهید شدن مصطفی سلطانی آمدند و رهبری کومه له را بدست گرفتند  به هدف و راه ایشان خیانت کردند و سیاست کومه له که توسط مصطفی سلطانی پایه ریزی شده بود برهم زدند از مسیر خود منحرف کردند و به بی راهه برده شد این هدف و این سیاست.
و ضربه ای جبران ناپذیری به سیاست و هدفهای که کومه له آن را دنبال میکرد و توسط مصطفی سلطانی پایه ریزی شده بود توسط رهبران جدید زده شد و مسیری که باید کومه له آن را دنبال کند که همان گام برداشتن در منافع ملی ملتش باشد نبود و تشکیلات کومه له به طور کلی از هم پاشیده شد به سبب نبودن یک تفکر درست و صحیح که به اهدافی که از پیش تعین شده بود بکند بلکه بیشتر افرادی که بعد از فواد رهبری کومه له را بدست گرفتند کسانی بودند که در دوراه بودند و خود را به طور کلی از قید و بندهای کور اجتماعی رها نکرده بودند و کرسی و مقام وثروت برای این رهبران جدید مطرح بود تا ادامه راه مصطفی سلطانی.
]]]
من شخصا با جناب آقای مهندس عبدالرحمان حاج اخمدی دیدار نموده ام و از نزدیک ایشان را دیده ام او هم فردی معتدل با اراده با نشاط با تعادل که بر رفتار و عملکرد خویش تعادل کافی دارند و فردیست که میتوان گفت تحت تاثیر آپو قرار گرفته است و از شخصیت والای آپو آموخته است او یک فرد تحصیل کرده با سواد و در عین حال او مهندس میباشد و نزدیک به 40 سال است در آلمان بر سر مبرد و میتوان گفت فردی با تجربه آزادیخواه نرم و اهل دیالوگ آزادیخواه میباشند.
]]
در باره شخصیت ضعیف ودوگانه و ترسوی شهید دکتر عبدالرحمان قاسملو
دکتر عبدالرحمان قاسملو شخصی بود بسیار ماده پرست و ثروت پرست و کم اراده با اراده ای ضعیف خوشباور  و گردن کش و  تسلیم پذیر بود.
افرادی که دارای شخصیت ترسو و ضعیف هستند وقتیکه دیدند چند نفری دوربرشان هستش گردنکش میشوند و از خودبیخود میشوند و دیگر هر کاری بر اساس سلیقه و سبک خویش انجام میدهند.
 همان که در گذشته تعریف نمودم وقتیکه دید که چند نفری دورو برش جمع شده اند و اطاعتش میکنند من ناخودآگاه مطرح میشود کم کم درفکر جایگاه خویش و مستحکم نمودن کرسی و جایگاه مقامی و رهبری میباشد دیگر مهم نیست که چه چیزی در راه باشد مهم تر از این برای فرد وجود ندارد در آن لحظات.
یعنی شخصیت دکتر قاسملو میتوان با شخصیت معمرقذافی مقایسه کرد یعنی یک شخصیت اما با دو تجربه از هم جدا یا رفتار و عملکرد دکتر عبدالرحمان قاسملو  فرقش با معمرقذافی این بود که دکتر قاسملو دارای نطق بود معمرقذافی چنین نیست یک شخصیت یک تفکر اما با دو اختلاف 1 نطق 2 تحصیلات عالی.
نمونه بارز این رفتار بیرون رفتنش از شورای ملی مقاومت به خاطر دریافت نامه از سوی رفسنجانی و دیدارش با نمایندگان وزارت اطلاعات در پاریس و قول و قرارهای که در بین آنها رد و بدل شده بود که آخرش به مرگش خاتمه یافت.
عبدالرحمان قاسملو شخصیتی کم اراده و دارای شهصیتی ضعیف و در عین حال ترسو و تمایتخواه بود.
 و عبدالرحمان قاسملو کسی بی تجربه در زمینه عملی و شناخت بر جامعه کردی بود او کسی بود که در یک خانواده ثروتمند و پولدار  به دنیا آمده بود هرگز فقر نداری و گرسنگی را با خود ندیده بود بنابر این او به هیچ عنوان احساس یک فرد فقرزده را درک نمیکرد و چون خودش شخصا این درد و رنجها را لمس نکرده بود.
اما این را فراموش نکنیم دکتر عبدالرحمان قاسملو کارهای خوبی هم انجام داده است اما تابحال هیچ کار و عملی برای تغیر و روشنکردن ملت کرد انجام نداده است این حزب برای سرکوب دیگرانی که همفکرش نیستند از ابزار مذهب استفاده کرده است یعنی حرکات و عملکرد برادران حزبی به نفع رژیم و اهداف این رژیم بوده است.
دکتر عبدالرحمان قاسملو بیتشربه دنبال این بود که همینه شخصیتی خویش را بر تمامی ملت کرد در شرق کردستان تحمیل کند و همه اطاعتش بکنند کسی والاتر از خود وجود نداشته باشد در میدان  دکتر عبدالرحمان قاسملو حاضر بود با رژیم جمهوری اسلامی دوستی بکندلاکن حاضر نبود با برادران کرد خود که همفکرش نبودند دوستی بکند یعنی  دکتر قاسملو در این فکر بود که اگر با رژیم جمهوری سرکوبگر اسلامی دوستی بکند فرصتی برایش دست میدهد که با کمک نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی افرادی که هفکرش نیستند و خلاف تفکر ایشان رفتار میکنند  و یا احزابی که همفکرش نیستند سرکوب و قلع و قم کند بر این اساس بود که با کومه له اعلام جنگ نمود و سراحتا از آنها خواسته بود که سلاحهایشان را تسلیم حزب بکنند که تنها گروه هی که مورد پسند همه مردم کرد است حزب دموکرات کردستان ایران میباشد و تنها نماینده ملت کرد حزب دموکرات کردستان ایران میباشد دیگر آنهایکه مبارزه میکنند در کردستان باید از حزب اجازه بگیرند و یا خود را تسلیم حزب بکنند و یا بر آنها جنگی برادرکشی تحمیل خواهم کرد که دست به این کار زد دکتر قاسملو که باعث کشته شدن هزاران پیشمرگ آموزش دیده و دوره دیده شد حالا ملت کرد باید این همه درد و رنج فراموش کنند و سنگ دکتر بر سینه بزنند.
دکتر عبدالرحمان قاسملو بیشتر انرژیهایش صرف جایگاه مقام کرسی و بازکردن شرکت در اروپا و بدست آوردن ثروت بود تا آزاد سازی کردستان.
نمونه بارز بی احترامی به رائ ملت کرد بدون اطلاع مردم و ملت کرد رفت دست به مزاکره کردن زد با رژیم هنوز هم هنوز شرط و شروط این مزاکره  منتشر نشده است این مزاکره بیشتر جنبه یک همکاری ناموفق تجاری داشته است و در عین حال گردنکشی رهبری این حزب و عملکرد خودسرانه این فرد.
نمونه آن جنگ 28 روزه سنندج بود که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی با آسانی از پالوی حزب عبور نمودند و کومه له را هدف قرار دادند وکومه له  به تنهای 17 روز جنگ نمود و از شهر سنندج دفاع نمودند تا اینکه تعدادی از افراد حزبی ناراحت شدند و وارد جنگ شدند یعنی بعد از اینکه رژیم توانسته بود پایگاه خویش را در سنندج مستحکم کند و خیلی از مبارزین را شهید کند بعداز 17 الی 18 روز حزب اعلام جنگ نمود یعنی دیگر برای آزادسازی کردستان دیر شده بود و کار از کار گذشته بود به خاطر سهل انکاری حزب.
نمونه بارز این بی ارادگی و تسلیم پذیری رفت و آمد افراد حزبی میباشد به سفارتخانه های رژیم ایران و رفت و آمد به ایران مخفیانه خیال میکنند که کسی از عملکرد بزدلانه اینها خبری ندارند که اینطوری به کسانی که حق پناهندگی را داشته باشند ضربه میزنند دوستان حزبی  یعنی سفارت ایران قهوه خانه افراد کمیتهای خارج کشوری حزب دموکرات کردستان ایران شده است.
 حتما برادران حزبی توبه نامه و پرسشنامه توبه نامه را پرکرده اند و توبه کرده اند  و قول و قرار همکاری به وزارت اطلاعات داده اند و گر نه به این آسانی نمیتوانند به ایران سفر بکنند زمین و خانه در ایران بخرند.
 چیزهای که شنیده میشود این است در سال گذشته یکی از افراد عضو کمیته خارج کشوری این حزب گفته است اگر هر کسی عضو حزب و عضو کمیته خارج کشوری حزب دموکرات کردستان ایران بشود در ایران زمین و خانه دریافت میکند این حرف جای شک و تردید میباشد.
]]]]
کمی در باره آقای جلال طالبانی و شخصیت دوگانه ایشان آقای جلال طالبانی شخصیتی فرصتطلب میباشد در حالت ضعیف شدن تسلیم را ترجیح میدهند درحالت قوی بودن خیلی چیزها را مطرح میکنند که انسان اینطوری وانمود میکند که این شخصیتی  مبارز همچون چگوارا و ماندلا میباشد اما شخصیت ایشان بیشتر در مصلحت شخصی خویش میبیند و بس وباد پرست و روزپرست است آنچه امروز برای ایشان و جایگاه ایشان مهم و حیاتی است او ازش استقبال میکند یعنی بیتشر چیزی که در مصلحت ایشان  وشخصی ایشان نباشد برای ایشان قابل قبول نیست یعنی مصلحت شخصی خویش از مصلحت ملی مهمتر میداند و شعارهای هم در رابطه با کرد و کردستان میدهد  بیتشر جنبه فریبنده و برای فریب افکار عمومی میباشد و برای مستحکم نمودن جایگاه و پایگاه خویش میباشد.
]]]
 عبدالله مهتدی شخصیتی مشابه با مام جلال طالبانی دارند او هم شخصیتی مصحلت طلب و فرصتطلب میباشند و این را فراموش نکنیم شخصیت مهتدی باید از دو زاویه مورد مطالعه قرار داد او شخصی بسیار خطرناک و ثروت پرست و ماده پرست میباشد برای نمونه در شهر لندند یک ساخمان به مبلغ 35 میلیون دلار خریده است پس این پولها از جیب چه کسی آمده است؟
و جایگاه و مقام و کرسی برای ایشان از همه چیز مهمتر است  عبدالله مهتدی به تازگی دست به یک تاکتیک جدیدی زده است افرادی که خیلی و 100%  وابسته به خویش میداند به اروپا فرستاده است تا آموزشهای هوش شناسی را به بینند و اینها به کردستان بازگشته اند تا تمامی افرادی که در تشکیلات ایشان مورد آزمایش هوشی بشوند و وقتیکه از هوش و ذکاوت آنها اطلاع یافت در یک توطئه خودساخته آنها را به داخل میفرستند و بلافاصله اطلاعات را خبردار میکنند و یک اطلاعیه را صادر میکنند گویا آنها خودسرانه به داخل رفته اند و ربطی به کومه له ندارند و با این حیله بازی آنها را به دام نیروهای رژیم می اندازند به کشتن میدهد این نوعی دشمنی با کردهای باهوش میباشند که گول این فرد را خورده اند و به آن پیوسته اند.
 عبدالله مهتدی کسی است که گفتار با رفتارش آسمان تا زمین فرق و تفاوت دارند در رفتارش معمرقذافی میبینید در گفتارش فردی آزادیخواه و دموکرات اما این بهش میگن لحن فریبنده در گفتارش شخصیتی دیگریست اما در عملکردش و میدانی عملی شخصیتی دیکتاتور که میخواهد رهبری مادام العمر حزب کومه له که توسط مام جلال تاسیس شده است باشد.
و عمر ایلخانیزاده و مهتدی از یک قماشند فرقی با هم ندارند همردو پسرعموی یکدیگرند و خانزاده هستند و بر یک تفکر استوار هستند جنگ و دعوای آنها بخاطر مقام و کرسیست.
]]]
آقای مسعود بارازانی هم کسی است دوست دارند همه اطاعتشان بکنند و استوره بشوند در تاریخ کردستان اگر با ضرب پول شده و یا با زور و ترساندن افرادی که با ایشان همفکرش نیستند.
]]]]]
 دیگر درباره مصطفی هجری و خالد عزیزی باید نظر داده بشود تا ملت رهبران خویش را بشناسند و بدانند اینها کی هستند و چکار میکنند.
عبدالله حسن زاده میتوان گفت سیستمی از نوع ولایت فقیه پیاده نموده است خود رهبر روحی حزبش و خالد عزیزی رئیس جمهورش یعنی احمدینژاد و علی خامنه ای.
]]]
مصطفی هجری هم دست کمی از آنها ندارد او هم میخواهند رهبر مادام العمر حزب باقی بمانند حزب دموکرات کردستان ایران بصورت باند و باندبازی پیشمیرود یعنی باند شاهو حسینی با باند حسن شرفی و باند رهبری که اکثریت در دست دارند مصطفی هجری میباشند  یعنی توسط 4 باند مختلف رهبری میشوند باند حمه نظیف که با شاهو حسنی ائتلاف نموده است این باندهاخود مختار هستند که آیا با جمهوری اسلامی روابط داشته باشند یا خیر همه توسط رژیم ایران از کمک مالی برخوردارند این باندها. نمونه این باند و باند بازی رفت و آمد افراد حزبی به سفارت ایران و حتی رفت و آمد به ایران میباشد.

]]]
اما در باره ملیتهای دیگر ایرانی  من بر این باور هستم بیشتر گروه های آذربایجانی دست پوخته میت سازمان امنیت ترکیه هستند این روشن و واضح است در علکرد آنها.
]]]
در باره گروه های سیاسی ایرانی
من شخصا مسعود رجوی را از نزدیک دیده ام هم مریم رجوی را از نزدیک دیده ام
رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران به هیچ عنوان هیچ ثروت و سامانی از خود ندارند و تنها گروه سیاسی ایرانی هستند که رژیم جمهوری سرکوبگر دینی ایران ازشون وحشت دارد و ازشون به شدت میرسد چرا چون سازمان مجاهدین خلق ایران قاطع هستند و قاطعانه با رژیم در نبرد هستند به هیچ عنوان با این رژیم سازش ندارند و سازشناپذیر هستند یعنی بااراده ترین و در عین حال با رژیم سرکوبگر آخوندی قاطعانه مرزبندی دارند.
سازمان مجاهدین خلق ایران دارای اراده ی فولادین و خستگی ناپذیر هستند به همین خاطر است که همیشه مورد آماج تبلیغاتی لورفته و از کار افتاده آخوندها قرار میگیرند و رژیم این همه پول و ثروت برای رویاروی با تفکر و اندیشه ی مجاهدین خرج میکند و به میلیاردها دلار برای از بین بردن آنها به این ور و آن ور شلم کورم خرج میکند از مزدور گرفتن گرفته تا قلم فرسایی نمودن علیه آنها که تنها یک الی دوروز کاربرد ندارد این قلم فرسایی بعدش کشف میشود که سر از هابیلان و یا اتاق وزارت اطلاعات در می آورند قلم فرسایی کنندگان اجیر شده رژیم سرخود را به هر درب و دیواری میزنند دست به هر ریسکی هم میزند تا علیه سازمان مجاهدین خلق دست به تیلیغاتهای خودساخته و آخوندجنونوار بزند.
شخصیت مسعود رجوی با شخصیتهای دیگر و سران دیگر سازمانها ایرانی فرق و تفاوتی اساسی دارد  آنچه من در باره شخصیت ایشان دست به تحقیق زده ام او شخصیتی با توانا و با اراده و با ایمان به کارهای خویش و باورهای خویش میتوان گفت شخصیت مسعودرجوی یک شخصیت استوار و مستحکم با اراده میباشد.
و کسی میباشد دارای هیچ نوع به هیچ عنوان ثروت و سامانی شخصی نیست آنچه سرمایه و ثروت ایشان میباشد سازمان مجاهدین خلق و بر حسب باورهای خویش آزادی و سرنگونی رژیم میباشد.
]]]]
درباره شخصیت کهنه شده سلطنت طلبها.
آنها نقش خویش را بازی نموده اند و هیچ وقت آنهایکه نقش خویش را بازی نموده اند  باز نخواهند گشت بازگشت یک مرده محال است و اگر هم شعارهای رنگاورنگ هم سر بدهند تفکر آنها بازگشت ناپذیر است و تاریخ مصرفش تمام شده است.
آنها با علم نمودن شعارهای مثل مشروطه خواهان و نامهای گوناگون که همگی کشف شده و تاریخ مصرفشان اتمام شده میباشد ادعاهای هم میکنند در تلویزیونهای خود دست به عربته کشیهای هم میزنند بیشتر برای خالی کردن باد شکمشان میباشد.
تفکر و اندیشهای انها با امروزی همخوانی ندارد و کهنه شده است.  من در یک مقاله به این موضوع اشاره نموده ام که تحت عنوان ما کی و چه وقت دست از اطاعت کردن و دست بوسی برمیداریم بر روی سایت روانشناسی اجتماعی قرار دارد آن مقاله.
برای برادران سلطنت طلب  تامین تریاک و موادمخردشان از همه چیز مهمتر است.
روزی ادعای بازگشت رضاخان میکنند روزی اشک برای محمد رضا شاه میریزند و روزی فدای خاتمی و کروبی میشوند و روز دوم پیرو خاتمی میشوند هر روز بر تپلی میکوبند سر ازشون برهم ریخته چرا چون دارای اراده مستحکم و ملی و آزادیخواهی نیستند مثل شاه فکر میکنند و هیچ چیز در دست خود نبود بلکه ارابابانش برایش وقت و راه و روش اجتماعی تعین میکردند نمونه بارز کشتنش در یک بیمارستان در قاهره بود که نکند روزی تمامی اسرارهای بدست آورده افشا بکند.
با تشکر ساموئیل کرماشانی روانشناس بالینی .
16/7/2011

تحقیقاتی بر افراد هذیان گو و عادت به غیبت کردن پشت سر دیگران و توهمگرا.

تحقیقاتی بر افراد هذیان گو و عادت به غیبت کردن پشت سر دیگران و توهمگرا.












تحقیقاتی بر افراد هذیان گو و عادت به غیبت کردن پشت سر دیگران و توهمگرا.
این امراض یک حالت ذهنی  تمامأ با توهمات ذهنی و اختلالات هیستریای میباشد که فرد با این نیات که دیگران را بد نام کند و خود را جلو به برد دست به هذیان گویی باطل و دور از واقعیت که از معده ذهن مریض  خویش آن را میسازد دست  به آن میزند.
افرادی که عادت دارند که پشت سر دیگران دست به هذیان گویی میزنند آن یک نوع انباشته شده امراض توهمات درونی و ذهنی میباشد که بیشتر این افراد به اسکیزوفرنی مبتلا هستند و باز به هیستریای درونی این انباشته ها کاری میکنند که فرد را به هذیانگویی وادار بشود برای خالی کردن توهمات و غرایزهای درونی و ذهنی خود  به  هذیانهای توهمگرایی دست به غیبت کردن پشت سردیگران چیزهای نادرست و دور از راستی و باورنکردنی درست میکنند.
اگر چنانچه این افراد روانی دست به هذیانگویی پشت سر دیگران نزنند به احتمال زیاد دچار آزار  درونی و ذهنی بشوند که شاید به سکته قلبی و مغزی منجر بشود البته این موضوع برمیگردد به محیطی که افراد زمانی دراز مدت در آن زندگی نموده اند و این امراض توهمات خیالی را از آنجا با خود آورده اند به اینجاو این مرض خودش یک نوع هیستریای درونی و لبریز شده میباشد که فرد برای خالی نمودن این غریزه و این کینه ها دیگر هر کسی که باشد فرقی نمیکند که هر کی باشد هر کسی به ذهنشان برسد برای خالی نمودن این غریزه و این کینه دست به هذیانگویی میزنند پشت سرش.
این مرض نوعی مردم آزاری میباشد که اسم ساده ان سادیسم میباشد ما چند نوع سادیسم داریم  سادیسم خود آزاری و سادیسم مردم آزاری که نوعی عصبیت میباشد که برای تسکین نمودن این عصبیت دست به هذیانگویی میزنند و برای دیگران توهم وا تهام درست میکنند این بیشتر برای خالی کردن انباشته های درونی و ذهنی خویش میباشد این افراد هنگامیکه پشت سر دیگران دست به بدگویی و هذیان گویی میزنند خود را خوشحال و شاداب میبینند اما این شادابی و خوشحالی وقتی میباشد که در یک زمان کوتا عود میکند آزارهای درونی و ذهنی این افراد.
یکی از اخلالات رفتاری و کرداری این افراد که به ان عادت دارند فتنه انگیزی میباشد و درست کردن دروغهای شاخدار و حرف این برای آن بردن میباشد  که بیشتر میخواهند از این راه برای بدست اوردن پولی دست به هذیانگویی میزنند و دنبال حرفی میباشند که به مقسد خودش برسانند برای مثال امروز من به حرفهای مسعود رجوی اشاره نمودم که گفته بود اگر کسی حتی اگر چپ باشد بر ضد ما باشد بدان دست پرورده وزارت اطلاعات رژیم میباشد و یا میخواهد خود را در خدمت وزارت اطلاعات قرار بدهد بلافاصله طرف بدو بدو رفت برای اینکه این حرف را به مقسد برساند خود را به سنتروم رساند و این حرف را منتقل نمود.
این افراد روانی که به اختلالات رفتاری مبتلا هستند خیال میکنند که زیرک و زرنگ هستند که وقتی میگویند یک سر دارند و هزار زبان اما در روز و مکان خودش ضربه خود را میخورند ضربه وروانی بیشتر هرچی که کردار و رفتار این افراد روانی  روشنتر بشود بیشتر خود را ضربه پذیر میدانند.
ضربه پذیری از نظر روحی و روانی و بدخیم شدن در میان مردم و بی اعتماد شدن در میان مردم اینها چون مبادی و قوانین کرداری و رفتاری اجتماعی را از دست داده اند بدنبال همرنگی خویش میباشند ان کسانی که مریض هستند دوست دارند همه مثل انها مریض باشند اینها مریضهای روانی و میکروبهای جامعه هستندوبا هنجاری اجتماعی همخوانی ندارند.
این اصول و پایه ی این اصول اجتماعی را از دست داده اند فرزندانشان معتاد به مواد مخدر هستند و مردم آزاری میکنند و دزدی میکنند خودفروشی میکنند و اینها بر ضد قوانین شناخته شده اجتماعی میباشد که اینها انجام میدهند.
هر چی به ذهنشان زد فوری میروند به مقسد میرسانند  این افراد بیشتر ذهنی و خیال باف هستند و همه چیز را بر اساس ذهنی مریض خویش مورد تحلیل و بررسی قرار میدهند  توان بیان واقعیت را ندارند  ترسو و بزدل هستند و دروغگو بیشتر انچه بیان میکنند با رفتارشان مغایرت دارد به هیچ عنوان توان بیان آنچه در ذهنشان میباشد در داخل اجتماع ندارند.
دروغگو کاذب و فقط در بین دو الی یک نفر توان حرف زدن دارند و بیشتر دنبال مشکل تراشی و اشکال تراشی هستند برای دیگران چرا چون خودشان رفتارشان و کردارشان پر از ضعف میباشد و این ضعفها بر اساس ذهنیت کثیف و مریضشان بنا شده است.
این افراد در اسل ضد جامعه هستند و تفکر ضد دموکراتیک و ضد آزادی دارند  میتوان گفت حرکات . ورفتار آنها ضد مبادی و قوانین اجتماعی هستند چرا چون ضد اجتماعی بار آمده اند و میتوان گفت میکروبی بیش نیستند برای اجتماع.
وجود این نوع افراد در جامعه ضد اجتماعی میباشد برای مهار کردن این افراد فقط از راه دکتر روانکاو با تجربه میتوان افکار و رفتار این افراد را مهار کرد.
رفتار با چنین افرادی که ذهنیتی هستند و همه چیز بر اساس ذهنیت قلت و توهمات دور از راستی  خطرناک است برای افراد سالم  حتی کردار و رفتار این نوع افراد  افراد روانی هذیان گو و ذهنیتی مریض بر تفکر انسانهای سالم تاثیر گذار میباشد و خطرناک است.
از دست دادن و از کنترل خارج شدن و مهار نشدن رفتارهای ضد اجتماعی فقط از راه دکتر روانکاو میتوان کنترل وضع این افراد روانی را بدست گرفت.
من با یک شخص رفتار نموده دام به 3 نوع مرض روانی مبتلا میباشد که در زیر به ان اشاره میکنم.
و در یک ویدئو کلیپ به زبان کردی در باره آن شرح میدهم.
Schizomania and schizophreni
Manic- depressive bipolar he has also paranoid
این اشخاص چون مریض هستند و به خاطر بغزهای درونی شان و برای خالی کردن دردها و رنجهای درونیشان دست به هذیانگویی پشت سر دیگران میزنند و حتی این اشخاص بتنهای به خود اکتفا نه نموده اند و رفته اند زن و بچه هایش نیست فرستاده است تا پشت سر دیگران و بخصوص شخص من دست به بدگویی و هذیان گویی بزنند این شخص که اصول مبادی اجتماعی را از دست داده است برای ترمین این از دست دادنها دست به هذیان گوی و مزه خرف گوی میزند پشت سر دیگران.
و در عین حال این شخص به مرض اوهام گرای و توهمگرای مبتلا میباشد که رفتار با چنین اشخاصی با این مرضهای کشنده و بی امان هیچ دردیدرمان نمیکند.
به مدارکی گرانبها دست یافته ام که یکی از این اشخاص دست به لجنپراکنی و هذیانی میزند علیه شخص من  و طبق همین مدارک میتوانم شخص را جریمه کنم.
خوب این مدارکها میماند تا روز خودش که در موقع خود به خورد این افراد روانی داده میشود.

با تشکر ساموئیل کرماشانی
12/6/2010

////////////////////////

بیماریهای عقلی افرادی که بیسواد بوده اند و در زیر دست مذهبیون بزرگ شده اند و یک دفعه دست به خواندن کتابهای کمونیستی زده اند


علت 
  این بیماری عقلی به علت عدم توانی حل بحران درونی و مغزی افرادی
که گزار از یک تفکر به تفکری دیگر هستند چون سواد کافی نداشته اند چون بیشتر زندگیشان در دهگدها گذرانده اند چون توانانی هضم چنین تفکری را ندارند دچار اختلالات عقلی میشوند. 
بیماریهای عقلی افرادی که بیسواد بوده اند و در زیر دست مذهبیون بزرگ شده اند و یک دفعه دست به خواندن کتابهای کمونیستی زده اندکه عقل و مغز آنها توان هضم چنین تفکری را نداشته و همیشه بخاطر عدم باور به دومی و رها نشدن از اولین دچار جنگ اعصاب شده اند و نهایتا دچار درگیری درونی میشوند و به بیماری روانی مزمن از نوع اسکیزوپاتیکی و اسکیزوفرنی مبتلا میشوند که میتوان گفت به جنون مزمن دوقطبی هم مبتلا میشوند این افراد چرا چون انرژیهای این افراد بیشتر صرف درگیری درونی مغزی و ناتوانی در هضم چنین تفکری و برون نزدن این بغزها و این دردها فرد را به بیماریهای روانی مبتلا میکند که در سیستم اعصابش اختلالات بوجود می آید.
13/7/2011این مقاله ادامه دارد با تشکر ساموئیل کرماشانی 
//////////////////////////////////////////////////////////////////////////////

نیروی تجسم ذهنی‌


تجسم ذهنی،یعنی‌ اهداف و آرزوها را در ذهن خود مجسم کرده و مانند یک فیلم سینمایی که خود کارگردان آن هستید از ذهنیت خود بگذرانید. این کار در شما انرژی ایجاد کرده و شتاب لازم برای رسیدن به اهدافتان را بوجود میاورد.طبق نظریه پژوهش گران، رفتار انسان همان چیزی است که در تصویر ذهنی‌ خود ساخته است. به دیگر سخن، مغز انسان فرقی‌ بین تصورات ذهنی‌ و دنیای واقعی‌ خود نمیگذارد.تجسم کاربرد مغز را بیشتر می‌کند. بدین جهت اغلب ورزش کاران قبل از مسابقه همیشه برنده شدن خود را تجسم میکنند که بطور مثال به گردن خود مدال قهرمانی آویزان دارند و بر روی کرسی پیروزی ایستاده اند. این کار چنان انگیزه‌ای به آنها میدهد که در حال استراحت در ذهن خود به تمرین‌های خود ادامه میدهند.تجسم به شیوه‌ای در مغز برنامه ریزی می‌کند که ذهنیت تبدیل به واقعیت میشود و هر چه را که در ذهن خود پرورانده اید به انجام میرسانید.کار دیگر که تصویر ذهنی‌ برای شما انجام میدهد ایجاد انگیزه است که شما را و‌ا میدارد که با تلاش و کوشش به اهداف خود برسید.تجسم،هنگامی که تمرکز خود را بر روی اهداف شما قرار دهد، دریچه مغز را به روی چیزهای دیگر بسته و فقط اطلاعاتی‌ را به درون خود راه میدهد که برای رسیدن به این اهداف سودمند باشند.به دیگر سخن وقتی در فکرتان کاری برای انجام شدن وجود دارد، مغز تمام نیروی خود را برای اطلاعات لازم بسیج می‌کند.تجسم کردن، به کلمات توجه چندانی ندارد، توجه او بیشتر به تصویر است. روند تجسم کردن کار زیاد مشکلی‌ نیست، باید چشمان خود را بسته ونتیجه مقاصد و کارهای خود را مجسم کنید.مثلا اگر هدف شما خریدن خانه‌ای در کنار دریا است، چشمان خود را به بندید و تجسم کنید که در منزل دلخواه خود قدم میزنید. تمام جزئیات ممکن را در تصویر ذهنی‌ خود به گنجانید. بیرون خانه، گل کاریها، اتاق پذیرایی، اتاق خواب، تابلوهای نصب شده و مبلمان خانه را به صورت شفاف تجسم کنید تا در شما انگیزه لازم برای رسیدن به خانه تان فراهم شود.کارهای مهم و اهداف خود را بر روی صفحه کاغذی نوشته و هر روز آنها را مرور کنید. هر کدام از کارها را با صدای بلند خوانده، سپس چشمان خود را به بندید و تصور کنید که کارها انجام گرفته سپس نتیجه آن را مجسم کنید. این کار را هر شب قبل از خوابیدن و هر روز صبح پس از بیدار شدن از خواب انجام دهید.تمام روند کار شاید بیش از ۲۰ دقیقه از وقت شما را نگیرد اما میتواند عزم و اراده شما را برای انجام دادن این کارها محکم تر کرده و نیروی لازم را بوجود آورد.برای اینکه این تصویر ذهنی‌ را جذابتر و سازنده تر کنید به آن نیز یک نیروی صوتی اضافه کنید. بطور مثال اگر آرزوی شما داشتن خانه ای در کنار دریا است، صدای امواج دریا را به تصویر ذهنی‌ خود بیفزایید.اصولاً یک تصویر بیشتر از کلمات در ذهن انسان میماند. بدین جهت بعضی‌ از فیلم‌های سینمایی که در زمان بچگی‌ و یا نو جوانی‌ دیده ایم هنوز در ذهن ما باقی‌ مانده و فراموش نمی‌شود.باید توجه داشت که تجسم کردن باید توام با هیجان و شوق باشد تا بتواند به حقیقت به پیوندد. زمانی‌ این شور و شوق را بوجود میاورید که به آن باورمند باشید. بنابرین تجسم ذهنی‌ فقط محدود به نظاره کردن نیست، باید در آن نقش فعال خود را حس کنید و از آن لذت ببرید.توجه داشته باشید که بین تجسم کردن و تخیل فرق اساسی‌ وجود دارد. در تخیل، شما فقط در حال نظاره کردن هستید و نقشی‌ ندارید. افکار شما پراکنده است و هیچ رابطه ای بین آنها نمیتوان پیدا کرد. خیال کردن مانند خوابی‌ است که شب دیده و صبح پس از بیداری فراموش می‌‌کنید. در عوض تجسم ذهنی‌ مانند فیلمی است که شروع و انتهای آن معلوم و خود کارگردان آن هستید.اگر فکر می‌‌کنید که تصویر ذهنی‌ شما خیلی‌ بزرگتر از آنست که به مرحله اجرا گذاشته شود، آن را به قطعه های  کوچکتر تقسیم کرده و با آنها شروع کنید. هر زمان که یک قطعه به اتمام برسد، متوجه خواهید شد که در شما اعتماد به نفس قابل توجهی‌ بوجود آمده که در شما توانمندی لازم را برای اتمام مراحل بعدی فراهم می‌کند.کاربرد دیگر تجسم ذهنی‌ در این است که موانع رسیدن به اهداف را شناسائی کرده و آنها را از سر راه بر میدارد، و جاده موفقیت را برای شما صاف و هموار میسازد.

آفتاب بیشتر ، سکس بیشتر !



آفتاب بیشتر ، سکس بیشتر !
آفتاب  و آب و سبزه زار ، تن پوش نازک و پا پوش های ابری ، سفرهای تابستانه و تفریحات طبیعی  یاد آور گرمای هوایی است که گاه به گرمای ارتباطی نیز منجر میشود .  بررسی تاثیرات  نور خورشید بر کنش های روحی – رفتاری انسانها همواره موضوع مورد علاقه پژوهش گران میبوده است . بررسی ویژگی های خلقی و نیز الگوهای زندگی افرادی که در مناطق آفتابی زندگی میکنند در مقایسه با افرادی که در نواحی جغفرافیایی ابری یا کم آفتاب زندگی کرده اند به نوعی نشانگر تاثیرات مثبت نورخورشید بر فعل و انفعالات شیمایی بدن میتواند باشد. کما اینکه افرادی که در مناطق گرم و آفتابی جنوب کشور ما زندگی میکنند ،  شاخص های  خلق  گرم و سرخوش را میتوان به راحتی  در حالات و سکنات انان رویت نمود .این ویژگی مختص کشور ما نبوده بلکه  باساکنین سایر نقاط گرمسیر دنیا چون  کشورهای امریکای جنوبی نیز مشابهت پیدا میکند.  به دلیل تاثیرات اشعه خورشید ، شرایط آب وهوایی در ایندسته از مناطق جغرافیایی  ایجاد میگردد که  ساکنین این مناطق   امکان انجام فعالیت های بیرونی  بیشتری  پیدا کرده و متعاقباً بتوانند  به راحتی با دیگر مراودات اجتماعی برقرار کنددر بررسی رابطه بین نورخورشید و کنش های روحی – رفتاری – جنسی نشان داده شده است که در پی برخورد با اشعه خورشید ملاتوتروپین در بدن فزونی یافته  که این افزایش با بالا رفتن تمایل جنسی ارتباط داشته است . ملاتوتروپین سنتز ملانین را در بدن تنظیم میکند (هورمونی که در اثر تابش نور خورشید به بدن رنگ پوست را تیره تر کرده تا از نفوذ بیش از اندازه اشعه مضر آفتاب پیشگیری کند ) ضمن اینکه میزان سروتونین ( هورمون شادی آفرین ) به موازات تماس با نور خورشید در بدن فزونی پیدا میکند که همین بالا رفتن  خود در افزایش  حس سرخوشی و افزایش میل جنسی تاثیری بس مهم ایفا مینمایدتستسترون یا هورمون جنسی مردانه که نقش مهم در باروری ، تنومندی عضلانی  ، نعوظ و همچنین میل جنسی در مرد بازی میکند با بهره وری از نور خورشید تشدید میگردد. به اعتقاد پژوهش گران روزانه یک ساعت استفاده از نور خورشید سبب بالارفتن ویتامین " دی " در بدن میگردد که با بالا بودن میزان ویتامین  "دی " میتوان ازحضور یکی از فاکتورهای تاثیر گزار بر سلامت تستسترون اطمینان حاصل نمود . دکتر واتسون پژوهش گر دانشگاه کالیفرنیا معتقد است " نعوظ در مردانی که به میزان کافی از نور خورشید بهره مند میشوند بهتر انجام میگیرد " و برای اثبات این مدعا میتوان به آزمایشاتی که درحیوانات متعاقب تزریق ملاتوتروپین انجام شده و کیفیت نعوظ در آنان اشاره نمود.از سویی ا مروزه یکی از علائق مد گرایانه جوانان  در بسیاری از کشورهای صنعتی دنیا ، برخورداری از بدن های برنزه علی الخصوص در فصل گرما میباشد . به باور خیل عظیمی ازمردم ، بدن های آفتات سوخته و یا اصطلاحاً " تن " شده جذاب تر و سکسی تر از بدن های سفید و آفتاب نخورده ارزیابی میشوند .اگر چه به مقدمه ای که ذکر شد قابل فهم است که علت جذ ابی از کجا ناشی شده است لیکن ذکر این نکته خالی از لطف نیست که " سبزه دوستی"  پدیده ای متجددانه بوده و  فاقد جای پای تاریخی در اکثر کشور های دنیاست . چنانچه اگر در حافظه تاریخی جذابیت های جنسی ملل مختلف غور وتفکری داشته باشیم متوجه میشویم که به باور داوران تشخیص جذابیت های جنسی ، در گذشته  پوست سفید داشتن جذابیت جنسی میداشته و داشتن پوست تیره نشانگر اشتغال فرد به کارهای کشاورزرگی  و کارگری بوده و از حال و روز فردی خبر میداده  که  مجبور میبوده  ساعت های طولانی در فضای باز و زیر نور آفتاب امرار معاش نماید. ( انقلاب صنعتی باعث شد که شکل کار از فضای با ز و زمین های کشاورزی به  داخل کارخانه ها  و فضای سربسته مبدل گردد) . لذا  رفته رفته برای سالیان متمالی افرادی که دارای پوست های سفید میبودند به مراتب جذ اب تر و زیبا تر ارزیابی میگشتند ، باوری که تا کنون جای پای آنرا در نحوه ارایش زنان و میزان استفاده انان از مواد آرایشی سفید کننده پوست میتوان مشاهده نمود.امروزه داشتن پوستهای برنزه به  نوعی تشخص فردی  تبدیل گشته که نمودی از تمول بوده  نشانگر این ذهنیت است که فرد قدرت و استطاعت مالی کافی برای استراحت در کنار سواحل یا سفر به کشورهای گرم سیاحتی را داراست . به اعتقاد بعضی پژوهش گران همین نگرش  جامعه نیز گاه به مجموعه فاکتورهای تاثیر گذار برتعریف " جذابیت  " سایه  افکنده است.در کنار  تمامی فوائد و محسنات بهره وری از اشعه تابناک آفتاب ، لیکن پیامد های منفی تماس طولانی با نور خورشید را نیز نباید از نظر دور داشت . مواردی چون  پیرپوستی ،آفتاب سوختگی ، مشکلات بینایی ، افت سیستم دفاعی و سرطان پوست .  نظر به تب شایع و رو به فزونی  " تن " گرفتن در اغلب کشورهای دنیا  خصوصاً در فصل گرما ذکر این نکته لازم است که شیوع ابتلا به سرطان پوست به دلیل تماس طولانی با اشعه خورشید روز به روز در حال گسترش است. ضمن اینکه  استفاده غیر استناندارد از خدمات موسساتی که  مجهز به دستگاه ها و تخت های مخصوص " تن " میباشند نیز میتواند سلامت پوستی فرد را مورد تهدید قرار دهندشاد و پیروز باشید و شعار همیشگی را در گوش که : " سکس بهتر ، زندگی بهتر"دکتر مریم محبیرواندرمانگر و سکس تراپیست